...

ملا یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی کرج سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ ملا گفت: ببخشید! پس حتما عوضی گرفتم

 

********لطیفه های خنده دار********

 

به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه يخ ... ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است

 

********لطیفه های خنده دار********

 

شوتيه عينكش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش، سرش گیج میره میخوره زمین هوا ميره ، نمیدونی تا کجا ميره

 

********لطیفه های خنده دار********

هه هه

برو ادامه مطلب

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:47 توسط anna| |

کرم شکلاتی ساده برای بچه ها;

مواد لازم برای ۶ نفر:
شیر=۲/۱ لیتر(۲ لیوان معمولی(
شکر=۲۰۰ گرم(۱ لیوان معمولی(
شکلات بدون مغز=۲۵۰ گرم یا ۴ قاشق سوپخوری کاکائو
زرده تخم مرغ=۶ عدد
آرد سفید نرم=۲ قاشق سوپخوری سرخالی(۴۰ گرم(

طرز تهیه اش تو ادامه مطلبه

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,ساعت 1:18 توسط anna| |

آیا میدانستید که حس چشایی نوعی پروانه بزرگ ۱۳ هزار بار دقیق تر از انسان است ؟

آیا میدانستید که لاما شتر بدون کوهانی است که به هنگام عصبانیت بر صورت طرف مقابل تف می اندازد ؟

آیا میدانستید که قلب گنجشک ۱۰۰ بار در دقیقه می تپد ؟

آیا میدانستید که فیل تنها حیوانی است که می تواند ایستادن روی سر و گردن را یاد بگیرد ؟

آیا میدانستید که یک موش کور ۱۴ سانتی می تواند در یک شب تونلی به طول 91.4 متر حفر کند ؟

آیا میدانستید که مرغ ها برای تخمگزاری احتیاجی به خروس ندارند و خروس فقط برای بارور کردن تخم است ؟

آیا میدانستید که کرم های ابریشم در ۵۶ روز ۸۶ هزار برابر وزن خود غذا می خورند ؟

آیا میدانستید که دارکوب ها قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند ؟

آیا میدانستید که زمان گردش سیاره عطارد بدور خود ۲ برابر زمان گردش آن بدور خورشید میباشد ؟

آیا میدانستید که ۹۰٪ سم مارها از پروتئین تشکیل یافته است ؟

آیا میدانستید که قلب میگو ها در سر آنها قرار دارد ؟

آیا میدانستید که گونه ای از خرگوش قادر است ۱۲ ساعت پس از تولد جفت گیری کند ؟

آیا میدانستید که سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتیمتر نشست میکند ؟

آیا میدانستید که بیشترین سرعت که انسان دست یافته 40.000 کیلومتر با سفینه آپولو ۱۰ است ؟

نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:,ساعت 1:7 توسط anna| |

بدو ادامه مطلب خیلی باحاله...


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:,ساعت 22:32 توسط anna| |

 

 

وقتی نیست نباید اشک بریزی

باید بگذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند ....تا کوه شوند ، تا سخت شوند ،

همین ها تو را میسازد...سنگت می کند درست مثل خودش !

باید یادت باشد حالا که نیست

اشکهایت را ندهی هرکسی پاک کند ...میدانی؟

...
آخر هرکسی لیاقت تو و اشکهایت را ندارد

 

نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 22:27 توسط anna| |

داستان “عروسک و دختر بچه

«داستان از این قرار است که یک روز جناب کافکا ، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختربچه‌ای می افتد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود. دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : «عروسکم گم شده !» کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : «امان ازاین حواس پرت! گم نشده ! رفته مسافرت

دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : «از کجا میدونی؟» کافکا هم می گوید : «برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه.» دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه که کافکا می‌گوید : «نه . تو خونه‌ست. فردا همینجا باش تا برات بیارمش» .

کافکا سریعاً به خانه‌اش بازمی‌گردد و مشغول نوشتن ِ نامه می‌شود. چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است ! و این نامه‌ نویسی از زبان عروسک را به مدت سه هفته ادامه می‌دهد ؛ و دخترک در تمام این مدت فکر
می‌کرده آن نامه ها به راستی نوشته‌ی عروسکش هستند. و در نهایت کافکا داستان نامه‌ها را با این بهانه‌ی عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان می‌رساند.» *

این؛ داستان همین کتاب “کافکا و عروسک مسافر” است. اینکه مردی مانند کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه‌ها را – به گفته‌ی همسرش دورا – با دقتی حتی بیشتر از کتابها و
داستان‌هایش بنویسد؛ واقعا تأثیرگذار است. «او واقعا باورش شده بود. اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم, بستگی به
صداقتی دارد که به آن بیان می‌شود.- امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟این دوّمین سوال کلیدی بود. و او(کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود.پس بی هیچ تردیدی گفت:- چون من نامه‌رسان عروسک‌ها
هستم

نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 1:25 توسط anna| |

داستان کوتاه “طعم هدیه

روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.
آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد.
پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.

اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد.
شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است.
ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:
آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟

استاد در جواب گفت:
تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم.

این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد.

نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 1:23 توسط anna| |

جالب است بدانید که .....

 

صدای اردک اکو ندارد .

 

چشمهای شتر مرغ از مغزش بزرگتر است .

 

مورچه ها نمی خوابند .

 

گربه ماهی بیش از 27 هزار عضو چشایی دارد.

 

اگر اکسیژن هوا بیشتر بود ، حشرات بزرگ تر می شدند و یک سنجاقک به اندازه شاهین می شد.

 

نعره ی نوعی شیر آفریقایی تا 3 کیلومتر شنیده می شود.

 

چشم جغد 80 بار از چشم انسان قوی تر است.

 

مورچه در مایکروویو زنده می ماند.

 

نوعی پشه وجود دارد که در ثانیه 1000 بار بال می زند.

 

موش دو پای آفریقایی از میدان دیدی برابر 360 درجه برخوردار است.

 

زمان بارداری فیل به 2 سال می رسد.

 

بیشترین ضربان قلب را قناری با 1000 بار در دقیقه دارد.

نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 1:6 توسط anna| |

شخصیت شما بر اساس روز تولد (نسبتا" جدید(

1 فروردین تا 10 فروردین - درخت زبان گنجشک (حساسیت(

سرشار از جذابیت، با نشاط و سرزنده است و دوست دارد توجه دیگران را به خود جلب کند. عاشق زندگی، فعالیت و حتی پیچیدگی ها است. مستقل، خوش سلیقه، پراحساس، یار و هم صحبتی خوب است. کسی که تمایل به عفو و گذشت ندارد.

11 فروردین تا 20 فروردین - درخت افرا (استقلال فکری(

فردی معمولی نیست و سرشار از تصور و خلاقیت و ابتکار، خجالتی و تودار، بلندپرواز و مغرور است. متکی به نفس، به دنبال تجارب جدید و گاهی عصبی است اما حافظه و ذهنی قوی دارد و به آسانی یاد می گیرد و همیشه می خواهد اثری خوب روی دیگران داشته باشد.

21 فروردین تا 31 فروردین - درخت گردو (اشتیاق و شور(

نجیب و با دید وسیع نسبت به جهان، خودجوش و بلندپروازی او نامحدود است. فردی غیرقابل انعطاف، شریکی استثنائی اما بدقلق است. همیشه مورد علاقه نیست اما اغلب تمجید و تحسین می شود. مدیر و باهوش، بسیار پر حرارت اما گاهی اوقات مغرور است.

1 اردیبهشت تا 14 اردیبهشت - درخت سپیدار (تردید و عدم ثبات(

جذاب به نظرمی آید. با استعداد است.اما اعتماد به نفس بالایی ندارد. در مواقع لزوم بسیار شجاع است و به مهربانی و جوی خوشایند نیاز دارد. بسیار مشکل پسند و غالباً تنها است و طبعی هنرمندانه دارد. هماهنگ کننده خوبی است و به فلسفه علاقمند است. در هر موقعیتی قابل اعتماد است و به طور جدی در امور مشارکت دارد.

14 اردیبهشت تا 24 اردیبهشت - درخت شاه بلوط (درستکاری(

هیکل و اندامی خارق العاده، پرابهت، حس عدالت خواهی بالا، یک طراح و سیاستمدار است. به راحتی آزرده خاطر می شود. بسیار حساس، کوشا، گاهی اوقات برتر از دیگران عمل می کند و گاهی در ارتباطات خود با سایرین سوء تفاهم برایش بوجود می آید. خانواده مدار و از لحاظ فیزیکی روی فرم است.

25 اردیبهشت تا 3 خرداد - درخت ون (بلندپروازی(

فوق العاده جذاب، پرانرژی، خودجوش و پر مسئولیت است.انتقاد را دوست ندارد. جاه طلب، بلند پرواز، باهوش، مستعد و قابل اطمینان است. به پول اهمیت می دهد. خواستار توجه از سوی دیگران است و به پشتوانه و حمایت احساسی نیاز دارد.

                                         4 خرداد تا 13 خرداد - درخت ممرز (خوش سلیقگی(     

زیباست و به اوضاع و احوال و ظاهر خود توجه دارد. خوش سلیقه و فداکار است وزندگی را تا جایی که ممکن باشد راحت می گیرد. زندگی را به سوی منطق و انضباط سوق می دهد. به دنبال مهربانی و تقدیر از دوستان است. تصمیم گیری برای او سخت است و فردی بسیار قابل اعتماد به شمار می رود.

14خرداد تا 23 خرداد - درخت انجیر (حساسیت(

فردی مستقل، درستکار، با وفا که از ضد و نقیض گویی و بحث متنفر است. زندگی و دوستانش را دوست دارد. از بچه ها و حیوانات لذت میبرد. اجتماعی و شوخ طبع است و دوست دارد که بعد از ساعت های طولانی کار سخت استراحت کند و از استعداد هنری و هوش بالایی برخوردار است.

24 خرداد تا 4 تیر - درخت سیب (عشق(

فردی آرام، گاهی اوقات خجالتی، بسیار جذاب و دلربا با رفتاری مناسب و سنجیده، ماجراجو و بی باک، حساس و ... دوست دارد که دیگران را دوست داشته باشد و سایرین هم او را دوست داشته باشند. با وفا، حساس و بسیار بخشنده و با استعداد. عاشق بچه ها است.

5 تیر تا 15 تیر - درخت صنوبر (رمز و راز (

فوق العاده با سلیقه است و نمی تواند تنش و فشار عصبی را تحمل کند. زیبایی را دوست دارد. گاهی افسرده می شود. سرسخت و لجباز است و به همان نسبت که دوست دارد نزدیکان خود را حمایت و مراقبت کند با افراد غریبه هم به همان شکل رفتار میکند. نسبتاً کم ادعا، سخت کوش، با استعداد، فداکار، دور از خودپسندی و فردی که دوستان زیادی دارد و بسیار قابل اعتماد است.

16 تیر تا 25 تیر - درخت نارون (بزرگواری(

قیافه و ظاهری خوب دارد و در پوشیدن لباس خوش سلیقه است. تقاضا و خواسته های او در حد اعتدال است. کم ادعا است و اشتباهات را فراموش نمی کند. با نشاط و سرزنده است و دوست دارد راهنمایی بشود اما نه اینکه از دیگران اطاعت کند. شریکی درستکار و با وفا و دوست دارد برای سایرین تصمیم بگیرد. بزرگوار و نجیب، سخاوتمند و شوخ طبع و فردی کارآمد است.

26 تیر تا 4 مرداد - درخت سرو (اعتماد به نفس(

فردی با توان و قدرت فوق العاده، کسی که می داند چطور خود را با شرایط مختلف در زندگی وفق بدهد.هدیای غیر منتظره را دوست دارد و از سلامتی بدنی برخوردار است. خجالتی نیست و اعتماد به نفس دارد. سخنرانی برجسته، فردی مصمم و با اراده، کمی عجول و بی طاقت و دوست دارد که دیگران را تحت تأثیر قرار بدهد. با استعداد، سخت کوش و اغلب خوش بین است و قادر است سریع تصمیم بگیرد.

5 مرداد تا 13 مرداد - درخت سپیدار (تردید و عدم ثبات(

جذاب به نظرمی آید. با استعداد است.اما اعتماد به نفس بالایی ندارد. در مواقع لزوم بسیار شجاع است و به مهربانی و جوی خوشایند نیاز دارد. بسیار مشکل پسند و غالباً تنها است و طبعی هنرمندانه دارد. هماهنگ کننده خوبی است و به فلسفه علاقمند است. در هر موقعیتی قابل اعتماد است و به طور جدی در امور مشارکت دارد.

14 مرداد تا 23 مرداد - درخت سدر (وفاداری(

فردی قوی، عضلانی، انعطاف پذیر، کسی که آنچه زندگی به اجبار به او می دهد می پذیرد و اما لزوماً آن را دوست ندارد. سعی می کند ساده و خوش بین باشد.دوست دارد از نظر مالی مستقل عمل کند. مهربان و عاطفی، از تنهائی متنفر، با وفا و گاهی اوقات هم به زودی عصبانی می شود. با احتیاط، تحصیل علم و دانش و کمک به دیگران را دوست دارد.

24 مرداد تا 2 شهریور - درخت کاج (صلح و آشتی(

عاشق مصاحبت و شرکت در گفتگوهایی است که به توافق منجر بشود. باید در زندگی آرامش داشته باشد. عاشق کمک کردن به دیگران است و تخیلی پویا دارد. دوست دارد شعر بسازد و به مد علاقه ندارد. همیشه ملاحظه دیگران را می کند. با همه خیلی دوستانه رفتار می کند. احساسات لطیفی دارد و به عاطفه و اطمینان خاطر نیاز دارد.

3 شهریور تا 12 شهریور - درخت بید مجنون (اندوه(

فردی که دوست دارد از فشارهای روحی دور باشد. زندگی خانوادگی را دوست دارد و سرشار از امید و رؤیا است. جذاب، بسیارمهربان، عاشق زیبایی، با استعداد زیاد در موسیقی، عاشق سفر به نقاط غیرمعمول، خستگی ناپذیر، غیرقابل پیش بینی، درستکار و فردی که می تواند تحت تأثیر قرار بگیرد اما نه هنگامی که در تنگنا باشد. حس ششم خوبی دارد و عاشق خنداندن دیگران است.

113 شهریور تا 22 شهریور - درخت لیمو ترش (شک و تردید(

با هوش و سخت کوش است و آنچه را زندگی به او می دهد می پذیرد. البته بعد از آنکه سعی می کند شرایط بد را به خوب تغییر بدهد. از فشارهای عصبی نفرت دارد. از مسافرت و تعطیلات کوتاه لذت میبرد. ممکن است خشن به نظر بیاید اما واقعاً روحی لطیف دارد. همیشه آماده جانفشانی برای افراد خانواده و دوستان است. بسیار بااستعداد است اما برای استفاده و بهره بردن از آنها باید زمان پیدا کند. خصلت رهبری بالایی دارد و فوق العاده وفادار است.

23 شهریور - درخت زیتون (عقل(

عاشق مهربانی و رأفت، منطقی و متعادل است و از خشونت دوری می کند. بردبار و شکیبا، با نشاط و سرزنده، آرام و عادل است و قلبی رئوف و مهربان دارد. از هرگونه بخل و حسادت دوری می کند. عاشق مطالعه است و از معاشرت با افراد آگاه و فرهیخته لذت می برد.

24 شهریور تا 3 مهر - درخت فندق (خارق العادگی(

جذاب و گیرا، شوخ طبع، بسیار فهمیده و فردی که می داند چطور روی دیگران تأثیر ماندگار داشته باشد. در امور اجتماعی فعال، مردمی و اغلب اوقات دمدمی مزاج، درستکار، کمال گرا و در رعایت عدل و انصاف قاضی خوبی است .

4 مهر تا 13 مهر - درخت زبان گنجشک (حساسیت(

سرشار از جذابیت، با نشاط و سرزنده است و دوست دارد توجه دیگران را به خود جلب کند. عاشق زندگی، فعالیت و حتی پیچیدگی ها است. مستقل، خوش سلیقه، پراحساس،یار و هم صحبتی خوب است. کسی که تمایل به عفو و گذشت ندارد.

14 مهر تا 23 مهر - درخت افرا (استقلال فکری(

فردی معمولی نیست و سرشار از تصور و خلاقیت و ابتکار، خجالتی و تودار، بلندپرواز و مغرور است. متکی به نفس، به دنبال تجارب جدید و گاهی عصبی است اما حافظه و ذهنی قوی دارد و به آسانی یاد می گیرد و همیشه میخواهد اثری خوب روی دیگران داشته باشد.

24 مهر تا 11 آبان - درخت گردو (اشتیاق و شور(

نجیب و با دید وسیع نسبت به جهان، خودجوش و بلندپروازی او نامحدود است. فردی غیرقابل انعطاف، شریکی استثنائی اما بدقلق است. همیشه مورد علاقه دیگران نیست اما اغلب تمجید و تحسین می شود. مدیر و باهوش، بسیار پر حرارت اما گاهی اوقات مغرور است.

12 آبان تا 21 آبان - درخت شاه بلوط (درستکاری(

هیکل و اندامی خارق العاده، پرابهت، حس عدالت خواهی بالا، یک طراح و سیاستمدار است. به راحتی آزرده خاطر می شود. بسیار حساس، کوشا، گاهی اوقات برتر از دیگران عمل می کند و گاهی در ارتباطات خود با سایرین سوء تفاهم برایش بوجود می آید. خانواده مدار و از لحاظ فیزیکی روی فرم است.

22 آبان تا 1 آذر - درخت ون (بلند پروازی(

فوق العاده جذاب، پرانرژی، خودجوش و پر مسئولیت است.انتقاد را دوست ندارد. جاه طلب، بلند پرواز، باهوش، مستعد و قابل اطمینان است. به پول اهیمت می دهد. خواستار توجه از سوی دیگران است و به پشتوانه و حمایت احساسی نیاز دارد.

2 آذر تا 11 آذر - درخت ممرز (خوش سلیقگی(

زیباست و به اوضاع و احوال و ظاهر خود توجه دارد. خوش سلیقه و فداکار است وزندگی را تا جایی که ممکن باشد راحت می گیرد. زندگی را به سوی منطق و انضباط سوق می دهد. به دنبال مهربانی و تقدیر از دوستان است. تصمیم گیری برای او سخت است و فردی بسیار قابل اعتماد به شمار می رود.

12 آذر تا 21 آذر - درخت انجیر (حساسیت(

فردی مستقل، درستکار، با وفا که از ضد و نقیض گویی و بحث متنفر است. زندگی و دوستانش را دوست دارد. از بچه ها و حیوانات لذت میبرد. اجتماعی و شوخ طبع است و دوست دارد که بعد از ساعت های طولانی کار سخت استراحت کند و از استعداد هنری و هوش بالایی برخوردار است.

22 آذر تا 1 دی - درخت راش (خلاقیت(

فردی با سلیقه،کسی که به ظاهر خودش اهمیت زیادی می دهد. یک برنامه ریز خوب برای زندگی و کار و مسائل اقتصادی، فردی که بدون لزوم بی گدار به آب نمیزند. منطقی و مونس و یاری بی نظیر در زندگی به شمار می روید.

2 دی تا 11 دی - درخت صنوبر (رمز و راز(

فوق العاده با سلیقه است و نمی تواند تنش و فشار عصبی را تحمل کند. زیبایی را دوست دارد. گاهی افسرده می شود. سرسخت و لجباز است و به همان نسبت که دوست دارد نزدیکان خود را حمایت و مراقبت کند با افراد غریبه هم به همان شکل رفتار میکند. نسبتاً کم ادعا، سخت کوش، با استعداد، فداکار، دور از خودپسندی و فردی که دوستان زیادی دارد و بسیار قابل اعتماد است.

12 دی تا 24 دی - درخت نارون (بزرگواری(

قیافه و ظاهری خوب دارد و در پوشیدن لباس خوش سلیقه است. تقاضا و خواسته های او در حد اعتدال است. کم ادعا است و اشتباهات را فراموش نمی کند. با نشاط و سرزنده است و دوست دارد راهنمایی بشود اما نه اینکه از دیگران اطاعت کند. شریکی درستکار و با وفا و دوست دارد برای سایرین تصمیم بگیرد. بزرگوار و نجیب، سخاوتمند و شوخ طبع و فردی کارآمد است.

25 دی تا 3 بهمن - درخت سرو (اعتماد به نفس(

فردی با توان و قدرت فوق العاده، کسی که می داند چطور خود را با شرایط مختلف در زندگی وفق بدهد. هدایای غیر منتظره را دوست دارد و از سلامتی بدنی برخوردار است. خجالتی نیست و اعتماد به نفس دارد. سخنرانی برجسته، فردی مصمم و با اراده، کمی عجول و بی طاقت و دوست دارد که دیگران را تحت تأثیر قرار بدهد. با استعداد، سخت کوش و اغلب خوش بین است و قادر است سریع تصمیم بگیرد.

4 بهمن تا 8 بهمن - درخت سپیدار (تردید و عدم ثبات(

جذاب به نظرمی آید. با استعداد است.اما اعتماد به نفس بالایی ندارد. در مواقع لزوم بسیار شجاع است و به مهربانی و جوی خوشایند نیاز دارد. بسیار مشکل پسند و غالباً تنها است و طبعی هنرمندانه دارد. هماهنگ کننده خوبی است و به فلسفه علاقمند است. در هر موقعیتی قابل اعتماد است و به طور جدی در امور مشارکت دارد.

9 بهمن تا 18 بهمن - درخت سدر (وفاداری(

فردی قوی، عضلانی، انعطاف پذیر، کسی که آنچه زندگی به اجبار به او می دهد می پذیرد و اما لزوماً آن را دوست ندارد. سعی می کند ساده و خوش بین باشد. دوست دارد از نظر مالی مستقل عمل کند. مهربان و عاطفی، از تنهائی متنفر، با وفا و گاهی اوقات هم به زودی عصبانی می شود. با احتیاط، تحصیل علم و دانش و کمک به دیگران را دوست دارد.

19 بهمن تا 30 بهمن - درخت کاج (صلح و آشتی(

عاشق مصاحبت و شرکت در گفتگوهایی است که به توافق منجر بشود. باید در زندگی آرامش داشته باشد. عاشق کمک کردن به دیگران است و تخیلی پویا دارد. دوست دارد شعر بسازد و به مد علاقه ندارد. همیشه ملاحظه دیگران را می کند. با همه خیلی دوستانه رفتار می کند. احساسات لطیفی دارد و به عاطفه و اطمینان خاطر نیاز دارد.

1 اسفند تا 10 اسفند - درخت بید مجنون (اندوه(

فردی که دوست دارد از فشارهای روحی دور باشد. زندگی خانوادگی را دوست دارد و سرشار از امید و رؤیا است. جذاب، بسیارمهربان، عاشق زیبایی، با استعداد زیاد در موسیقی، عاشق سفر به نقاط غیرمعمول، خستگی ناپذیر، غیرقابل پیش بینی، درستکار و فردی که می تواند تحت تأثیر قرار بگیرد اما نه هنگامی که در تنگنا باشد. حس ششم خوبی دارد و عاشق خنداندن دیگران است.

11 اسفند تا 21 اسفند - درخت لیمو ترش (شک و تردید(

با هوش و سخت کوش است و آنچه را که زندگی به او می دهد می پذیرد. البته بعد از آنکه سعی می کند شرایط بد را به خوب تغییر بدهد. از فشارهای عصبی نفرت دارد. از مسافرت و تعطیلات کوتاه لذت میبرد. ممکن است خشن به نظر بیاید اما واقعاً روحی لطیف دارد. همیشه آماده جانفشانی برای افراد خانواده و دوستان است. بسیار بااستعداد است اما برای استفاده و بهره بردن از آنها باید زمان پیدا کند. خصلت رهبری بالایی دارد و فوق العاده وفادار است.

22 اسفند تا 30 اسفند - درخت فندق (خارق العادگی(

جذاب و گیرا، شوخ طبع، بسیار فهمیده و فردی که می داند چطور روی دیگران تأثیر ماندگار داشته باشد. در امور اجتماعی، فعال، مردمی و اغلب اوقات دمدمی مزاج، درستکار، کمال گرا و در رعایت عدل و انصاف قاضی خوبی است

 

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 23:1 توسط anna| |


دختر جوانی از مکزیک برای یک ماموریت اداری چند ماهه به ارژانتین منتقل شد پس از دوماه نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت میکند به این مضمون:

لورای عزیز متاسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم وباید بگویم که در این مدت ده بار به تو خیانت کردم ومیدانم که نه تو ونه من شایسته این وضع نیستیم من را ببخش وعکسی را که برای تو فرستاده ام برای من پس بفرست. با عشق روبرت.
دختر جوان رنجیده خاطر از رفتار مرد از همه همکاران خود ودوستانش میخواهد که عکسی از نامزد/ برادر/ پسر عمو/پسردایی... خودشان به او قرض بدهند وهمهی ان عکس هارا که کلی بودند با عکس روبرت نامزد بی وفایش را در یک پاکت گذاشته وهمراهبا یاد داشتی برایش پست میکند به این مضمون: روبرت عزیز مرا ببخش چون هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم لطفا عکس خودت را از میان عکس های توی پاکت جدا کن وبقیه را به من برگردان

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 22:54 توسط anna| |

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد.اگر شما از اعماق قلبتان

تصمیم به انجام کاری بگیرید میتوانید آن را انجام بدهید .

مانع "ذهن" است . نه اینکه شما یا یک فرد، کجا  هستید .

اگر قـدر ثانیـه‌های بدون بازگشت را میدانستید و از قلـه‌های

باشکوه موفقیـت چیـزی شنیده بودید،هیـچ گاه...برای در چالـه

مانده ، چـاه را توصیـف نمی کردید...

 

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 22:48 توسط anna| |

نامرد من فیزیکم خوب نیست تو بهم فیزیک برسون منم ادبیات بت میرسونم ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دکتر شریعتی به دکتر حسابی سر امتحان فیزیک

 

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 22:44 توسط anna| |

یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس می کردیم می کشیدیم رو تخته فکر می کردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک می شد می دیدم چه گندی زدیم…! الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم

 
دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکه آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!

 
بعضی آدما آنچنان گنج های بی بدیلی هستن که باید حتما دفنشون کنی!

 
اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافیه یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن!

 
موقع فوتبال نگاه کردن ۸۰ دقیقه می نشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای می بینی بازی دو دو تموم شده.

 
موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه، دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی

 
دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مساله خاصی نیست، مساله خاص از اونجا شروع می شه که: سوسکه ناپدید می شه

 دوغ قبول!شیر کاکائو قبول!آبمیوه پاکتی قبول!اصلا نوشابه هم قبول!آب معدنی رو دیگه برا چی تکون میدی؟همش همونه!

 
نمی دونم چه حکمتیه، اینا که میرن بدنسازی اصرار دارن که اصلا سردشون نمی شه!

 
اینقدر که ما لگد به بخت خودمون زدیم بروسلی به حریفاش نزد.

 
سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم. اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش!

 
حالا چرا تخم مرغ گندیده بوی گلابی میده؟

 روز زن نزدیکه. خانوما هشیار باشین آقایون دعوا الکی راه نندازن همش سیاسته. توطئه رو در نطفه خفه کنید.



 
امروز رفتم از دستگاه خودپرداز پول بگیرم مبلغ رو زدم ۵۰۰۰۰ تومانیه ۱۰ هزار تومنی داد!سه تا پنج هزار تومنی داد!پنج تا دو هزار تومنی داد! پونزده تا هزاری!یه لحظه دلم واسه دستگاه سوخت، نزدیک بود پولو برگردونم تو دستگاه!طفلی خودشو کشت ۵۰ تومن منو جور کرد!

 
نمونه سوال های رایج توی همه خونه ها:این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته؟کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟این موقع شب با کی حرف می زنی؟چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟کی غذای منو خورده؟

 
شش ماه به دوستت مهربونی می کنی، خوبی باهاش، هر کاری میگه می کنی که بفهمونی دوستش داری… دو روز که اعصاب نداری، میگه: حالا شناختمت

 اینقده بدم میاد وقتی دارم روی آهنگ می خونم خواننده اشتباه میخونه!دقت کردین!؟

 
الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه، از نظر پدر و مادرتون، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار می شینه


من هر روز، از خونه که بیرون می زنم رو یه کاغذ می نویسم «امروز قراره بمیرم» که اگه احیانا مردم، بگن یارو چقد خفن بوده، می دونسته!…


 
دقت کردین اگه انگشتت با تبر قطع شه، دردش کمتره تا اینکه با کاغذ بریده بشه؟! دقت کردین؟

 دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو! دقت کردین!

 وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه!

 
بابای شما هم جلو تلویزیون خوابش می بره بعد تا تلویزیونو خاموش می کنی بیدار می شه میگه چرا خاموشش کردی؟

 

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 22:41 توسط anna| |

فقط یک اصفهانی می تواند یک جمله با بیست فعل بسازد:
داشتم می رفتم برم دیدم گرفت نشست گفتم بذار بپرسم بیبینم میاد نیمیاد دیدم میگد نیمیخوام بیام بذار برم بیگیرم بخوابم

البته یک اراکی هم می تواند یک جمله با کلی فعل بسازد:
ماخاسوم بروم دیدم گرفت نشست گفتوم بل باپرسوم بینوم میا نمیا
دیدم میگه ناماخام بیام بل برم بگیروم بخابوم گفتوم باشه برو باخاب

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 22:34 توسط anna| |

شش سال اول زندگی:

- گریه نکن
-
شیطونی نکن
-
دست تو دماغت نکن
-
تو شلوارت پی پی نکن
-
مامانت رو اذیت نکن
-
روی دیوار نقاشی نکن
-
انگشتت رو تو پریز برق نکن
-
شب ها تو جات جیش نکن
-
با اون پسر بی تربیته بازی نکن
-
اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن

هه هه هه

برو ادامه مطلب تا بهت بگم!!!

 


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 22:21 توسط anna| |

برای بر طرف کردن خطها و خشهای روی اجسام چوبی می توانید از مغز گردو استفاده کنید و با کشیدن بر روی خط و خش ها انها را بر طرف کنید

.

.

.

كاسه چینی می تواند برای موبایل شما نقش آمپلی فایر را بازی كند

.

.

.

برای جلوگیری كردن از سررفتن شیرجوش، یك قاشق چوبی برروی آن قرار دهید

 .

.

 .

به جای خرید حوله های سر طی تمیز كننده ی كف، از دستمال كهنه های آشپزخانه استفاده كنید

.

 .

.

هنگام دریل كاری دیوار، از برچسب های كاغذی برای جمع آوری گچ و خاك استفاده كنید

.

.


برای پیدا كردن اشیاء قیمتی ریز، یك جوراب را با كش لاستیكی به سر جاروبرقی زده  و كف محل را جارو كنید


 

 

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 22:16 توسط anna| |

مرام فقط مرام گاو چون نگفت من گفت ما!!!
.
.
.
صفا فقط صفای مورچه که هر وقت گریه کرد هیچکس اشکش ندید!!!
.
.
.
رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش!!!
.
.
.
معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش!!!
.
.
.
یه رنگی فقط یه رنگی دیوار که هرچی مردو نا مرده بهش تکیه میدن!!!

 

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت 22:14 توسط anna| |


انگشترتان را به کدام انگشت میکنید؟

 

 

* انگشت شست
*
انگشت اشاره

*
انگشت وسط

*
انگشت انگشتری

*
انگشت کوچک

*
انگشتر به دست نمی کنم
.

 

 .

 .

 .

جواب تست

 

 

 

انگشت شست : شما مجذوب کالاهای مدرن و روز هستید از مورد توجه قرار گرفتن لذت می برید شما تفریح کردن را دوست دارید از زندگی لذت می برید و همشه آماده هستید تا با چیزهای جدید رو به رو شوید .

انگشت اشاره : شما دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر هستید رهبری و هدایت ر ا دوست دارید و می توانید در ظاهر بسیار جدی و خشن باشید اما در باطن ملایم و حساس هستید .

انگشت وسط: بیشتر افرادی که در این گروه قرار دارند از رشد و بالندگی سر باز می زنند و بیشتر خودمحور هستند با و جود این همشه بی ریا هستند بخصوص نسبت به خانواده و دوستانشان .

انگشت انگشتری : شما فردی حساس و رومانتیک هستید عمیقا امید دارید تا عشقی بیابید که گرما بخش دل و ابدی باشد .

انگشت کوچک : شما فردی مهربان و متواضع هستید به جزئیات توجه می کنید و دوست ندارید در کارهایتان کوچکترین اشتباهی از شما سر بزند شما بیش از حد خود را به کار مشغول می کنید .

در چند انگشت : آن عده از افراد که در دو انگشت یا بیشتر انگشتر دارند اعتماد به نفس ندارند و همیشه مراقب هستند تا عشق واقعی شان را بیابند عاشق تجملات هستند اما آن را جایگزین ناقابلی برای دوستان و عاشق خود می دانند.

 

انگشتر به دست نمی کنید : شما خواستار زندگی ساده و بدون تجملات هستید فردی بی ریا ، قابل اطمینان ، آرام ، باهوش و سختکوش هستید و همیشه دوستدار آموختن چیزهای تازه اید . به دلیل احساس خجالتی که دارید از جمع دوری کرده و تا جایی که بتوانید از مشاجره پرهیز می کنید.

 

 

نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت 22:39 توسط anna| |

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
20
سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند. و مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردمد"

 

نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت 22:34 توسط anna| |

تست شخصیت شناسی

این تست فقط 3 پرسش دارد و جواب ها شما را شگفت زده خواهند کرد.
جواب ها را نخوانید زیرا مغز مانند چتر نجات عمل میکند، وقتی که باز است بهتر کار میکند.
اگر به جواب ها نگاه کنید نتیجه درستی نخواهید گرفت.
یک قلم و کاغذ بردارید و به سوالها پاسخ دهيد.
این یک تست صادقانه است که اطلاعات زیادی از خودتان به شما می دهد.
حالا شروع کنید.....!!!

1- نام های این حیوانات را به ترتیب علاقه خود قراردهید:
گاو
ببر
گوسفند
اسب
خوک

2- یک کلمه برای توصیف اسامی زیر بنویسید:
سگ
گربه
موش صحرایی
قهوه
دریا

3- به کسانی فکر کنید (کسانی که شما را بشناسند و برای شما مهم باشند) و آن ها را به رنگ های زیر ربط دهید ( افراد تکراری نباشند. برای هر رنگ، نام یک فرد).
زرد
نارنجی
قرمز
سفید
سبز

توجه: جواب های شما باید دقیقاً همانی باشند که مطلوب شماست.

حالا تعابیر و تفاسیر جواب هایتان را بخوانید.

1-
گاو یعنی "کار."
ببر یعنی "غرور و فخر."
گوسفند یعنی "
عشق."
اسب یعنی "خانواده."
خوک یعنی "پول."

2-
توصیف شما از سگ، "شخصیت شماست."
توصیف شما از گربه، "شخصیت شریک زندگی تان است."
توصیف شما از موش صحرایی، "شخصیت دشمن شماست."
توصیف شما از قهوه، "تعبیر شما از رابطه زناشویی است."
توصیف شما از دریا، "زندگی خود شماست."

3-

زرد : "کسی که هیچ وقت فراموشش نخواهید کرد."
نارنجی : "کسی که به نظر شما دوست واقعیتان است."
قرمز : "کسی که شما به او
عشق می ورزید."
سفید : "جفت روح شما."
سبز : "کسی که تا آخر عمرتان او را به خاطر خواهید داشت

نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت 22:43 توسط anna| |

 

"پینوکیو !چوبی بمان ...آدمها سنگی اند ...دنیایشان قشنگ نیست"

پینوکیو!

چوبی بمان در دنیای ما ادمکی میگوید "انا حق"...از روی جهالت سنگش میزنند

وتکه تکه اش میکنند.

پینوکیو  !

حالا اگه خوشت اومد برو ادامه مطلب تا

عکسشم ببینی!!!

 

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت 22:34 توسط anna| |

بچه ها این مطلب فوق العاده است!!!

 

پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت. دختر هابیل جوابش كرد و گفت: نه، هرگز، همسری ام را سزاوار نیستی؛ تو با بدان نشستی و خاندان نبوتت گم شد. تو همانی كه بر كشتی سوار نشدی. خدا را نادیده گرفتی و فرمانش را. به پدرت پشت كردی، به پیمان و پیامش نیز.
غرورت، غرقت كرد. دیدی كه نه شنا به كارت آمد و نه بلندی كوه ها!
 
پسر نوح گفت

 

حالا برو ادامه مطلب

تا بگم چی گفت


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت 10:43 توسط anna| |

کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم
اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم
کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را
از نگاهش مي توان خواند
اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد
و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم
سکوت پر بهتر از فرياد تو خاليست
دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد
بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!!
بچه بوديم دل درد ها را به هزار ناله مي گفتيم همه مي فهميدند
بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم ...هيچ كس نمي فهمد

نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت 10:40 توسط anna| |

دانش آموزان ضعیف را دست کم نگیرید.

 

بیشتر معلمان به دانش آموزان ضعیف توجه زیادی ندارند و گاهی اوقات آنها را فراموش می کنند . این مشکل صدمات زیادی را به این گونه دانش آموزان وارد می کند . زندگی نامه کوتاهی از  چند دانشمندان را گردآوری کردم که شاید مورد توجه شما فرهنگیان قرار گیرد.

 

 

تامی ادیسون(1931-1847 ) مخترع آمریکایی

 

کنجکاویها و نکته بینی های دوران کودکی « ادیسون » کسی غیر از مادرش را تحت تأثیر قرار نداد .

 

اولین معلمش ، او را « خنگ و کودن » نامید . پدرش به این نتیجه رسیده بود که پسرش ابله است .

 

مدیر مدرسه به ادیسون گفته بود « تو هرگز در هیچ کاری به جایی نمی رسی ! » فقط مادرش به هوش و نبوغ نهفته او آگاهی داشت و از این رو به تعلیم و تربیتش همت گمارد .

 

« ادیسون » از نوجوانی اختراعات خود را شروع کرد . در مجموع بیش از 1000 اختراع به نام او ثبت شده که برای بشریت فوق العاده ارزشمند است .

 

 

هنری فورد (1947-1863)اتومبیل ساز آمریکایی

 

« فورد » دوران مدرسه را با حداقل نمرات طی کرد .

 

اصولا فاقد استعدادهای علمی و ادبی بود ؛ اما از همان اوایل جوانی ، هنگاهی که ماشین آلات کشاورزی مزرعه ی پدرش را تعمیر می کرد ، استعداد فنی خود را نشان داد .

 

« هنری فورد » اولین خط تولید اتومبیل سواری را ابداع کرد و توانست با تولید وسیع ( یا اصطلاحا سری ساز ) قیمت تمام شده را در حداقل نگه دارد و به عبارت دیگر ، جهان را روی چرخ گذارد .

 

آیزاک نیوتن ( اسحق )  ( 1727-1642)  دانشمند انگلیسی

 

کسی که شاید بتوان گفت : « بزرگترین متفکر تاریخ بشریت است « ، در نوجوانی هیچ گونه نشانه ای از تفکر و نوبغ از خود بروز نداد.

 

او بیشتر اوقاتش را با دستگاههای مکانیکی می گذراند و اولیای او فقط به این دلیل به او اجازه دادند به مدرسه باز گردد که ، در اداره مزرعه خانوادگی از خود بی لیاقتی نشان داده بود .

 

در مدرسه نیز در پایین ترین سطح بود و گویی رکود فکری داشت و البته یک دگرگونی فکری ، او را از این خواب بیدار کرد و تحقیقات و مطالعاتش در ریاضیات و فیزیک ، جهان علم را در مسیر جدیدی قرار داد .

 

آلبرت اینیشتین (1955-1879)فیزیک دان آلمانی

 

پدر و مادرش بیم آن داشتند که مبادا فرزندشان عقب افتاده باشد   زیرا تا نه سالگی قادر به تکلم صریح و سریع نبود ولی بعدها نیز در پاسخ هر سوال ، تفکر و تعقل بسیار می کرد .

 

در دروس دبیرستانی هم ، کارنامه بسیار بدی داشت ؛ البته به اسستثنای نمره ریاضیات .

 

بارها مسئولین دبیرستان از او خواستند که مدرسه را رها کند و دنبال کار دیگری برود .

 

یکسال پشت کنکور انسیستیوی پلی تکنیک زوریخ ؛ ماند ، اما با این همه ، پس از فازغ التحصیلی از این دانشکده نیز ، پیدا کردن شغل ثابت برایش مشکل بود .

 

در همین دوران بود که روی فرمولهای فرضیه « نسبیت » کار کرد و بعدها با اثبات علمی آن ، جهان را به شگفتی وا داشت .

نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت 10:39 توسط anna| |

فال اشکال هندسی

مربع، مستطيل، مثلث، دايره و منحنى

 

سپس خيلى سريع و بدون اينكه زياد به مغزتان فشار بياوريد شكلى را انتخاب كنيد كه

بيشتر از همه مى پسنديد. در حقيقت يك تست روانشناسى پيش روى شما قرار دارد

كه با توجه به انتخابتان بسرعت نشان مى دهد شما در زندگى چه جور

آدمى هستيد و در چه مشاغلی احتمال موفقیتتان بیشتر است!

مربع

افرادى كه شكل مربع را انتخاب مى كنند كسانى هستند كه در يك محيط پايدار

بيشترين احساس آرامش را دارند و مسير كارهايشان كاملاً واضح است.

چنين اشخاصى محافظه كارند و دوست دارند همه چيز مرتب و منظم باشد.

وظيفه شناس هستند و اگر كارى را به آنها محول كنيد آنقدر روى آن وقت مى گذارند

تا تمام شود، حتى اگر كارى تكرارى و طاقت فرسا باشد و مجبور

شدند به تنهايى آن را انجام دهند.

مستطيل

اصولگرايى مشخصه بارز اين افراد است. آنها نيز نظم و ترتيب را دوست دارند

ولى آن را بيشتر از طريق سازماندهى هاى دقيق اجرا مى كنند.

اين امر سبب مىشود كه راههاى مناسبى را انتخاب و همه قواعد و مقررات

را بررسى كنند. اگر وظيفه اى را به اين اشخاص محول كنيد ابتدا آن را به خوبى

سازماندهى مى كنند تا اطمینان یابند که به طور اصولی اجرا خواهد شد.

مثلث

اشخاصى كه شكل مثلث را انتخاب مى كنند هدف گرا هستند.

آنها از برنامه ريزى قبل از انجام كارها لذت مى برند و به طرح موضوعات

و برنامه هاى بزرگ و بلند مدت تمايل نشان مى دهند، اما ممكن است جزئيات

را فراموش كنند. اگر كارى را بر عهده آنها بگذاريد هدفى را براى آن تعيين

و سپس با برنامه ريزى کار را آغاز می کنند.

دايره

چنين افرادى اجتماعى و خوش صحبت هستند، هيچ لحن خشنى ندارند

و امور را به وسيله صحبت كردن درباره آنها تحت كنترل خود در مى آورند. ارتباطات اولين

اولويت آنها در زندگى است. مطمئن باشيد كه اگر وظيفه اى به آنها محول شود

آنقدر درباره آن صحبت مى كنند تا هماهنگى لازم ايجاد شود.

منحنى

خلاقيت در اين قبيل افراد موج میزند و اغلب اوقات كارهاى جديد و متفاوت

را ارائه مى دهند. نظم و ترتيب برايشان كسالت آور است

و اگر تكليف را براى آنها در نظر بگيريد

ايده هاى خوب و مشخصى را براى آنها ابداع می کنند.



نکته

به طور كلى افرادى كه سه شكل اول يعنى مربع، مستطيل و مثلث را انتخاب

مى كنند در جهت مسير ويژه در حركت هستند و كارها را به طور منطقى

و اصولى انجام مى دهند ولى ممكن است خلاقيت كمى داشته باشند.


اما گزينش دايره و منحنى نشان دهنده خلاقيت و برون گرايى است.

چنين افرادى به موقعيت هاى جديد و سایر افراد دسترسی پیدا می کنند

اما چندان اصول گرا و قابل اعتماد نیستند.

كاربرد تست

اين تست براى ارزيابى افراد نسبت به موقعيت شغلى شان كاربرد دارد

و يا به منظور پى بردن به اين نكته كه اشخاص مختلف تا چه حد مى تواند با هم

كار كنند. اگر شما بشدت علاقه منديد كه يك كار خاص و اصولى را انجام دهيد ،

يك فرد مربع دوست ميتواند همكار خوبى برايتان باشد.

همچنين اينگونه افراد براى كار در دواير حسابرسى هم كاملاً مناسبند.

اگر كارها نياز به سازماندهى گروهى داشته باشد مثلث دوستان در پيشبرد فعاليت ها

موفق خواهند بود. اين افراد مى توانند مجرى خوبى باشند چون اهداف را مشخص

و اطمينان مى يابند كه دستيابى به آنها ممكن است. براى هر نوع

ارتباطات حضورى افرادى كه دايره را انتخاب مى كنند، بهترين هستند.

آنها مى توانند يك كارمند خوب، مسؤول پذيرش يا فردى باشند كه به مشتريان خود

خدمات مناسبى را ارائه مى دهند. بالاخره افرادى كه شكل مورد علاقه شان

منحنى است هميشه ايده هاى تازه دارند و به طور مثال

براى كار در شركت هاى تبليغاتى مناسبند .

نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت 10:31 توسط anna| |


اون (دختر) رو تو یک مهمونی ملاقات کرد. خیلی برجسته بود، خیلی از پسرها دنبالش بودند در حالیکه او (پسر) کاملا طبیعی بود و هیچکس بهش توجه نمی کرد

آخر مهمانی، دختره رو به نوشیدن یک قهوه دعوت کرد، دختر شگفت زده شد اما از روی ادب، دعوتش رو قبول کرد. توی یک کافی شاپ نشستند، پسر عصبی تر از اون بود که چیزی بگه، دختر احساس راحتی نداشت و با خودش فکر می کرد، خواهش می کنم اجازه بده برم خونه…”

یکدفعه پسر پیش خدمت رو صدا کرد، “میشه لطفا یک کم نمک برام بیاری؟ می خوام بریزم تو قهوه ام.” همه بهش خیره شدند، خیلی عجیبه! چهره اش قرمز شد اما اون نمک رو ریخت توی قهوه اش و اونو سرکشید. دختر با کنجکاوی پرسید، چرا این کار رو می کنی؟” پسر پاسخ داد، “وقتی پسر بچه کوچیکی بودم، نزدیک دریا زندگی می کردم، بازی تو دریا رو دوست داشتم، می تونستم مزه دریا رو بچشم مثل مزه قهوه نمکی. حالا هر وقت قهوه نمکی می خورم به یاد بچگی ام می افتم، زادگاهم، برای شهرمون خیلی دلم تنگ شده، برا والدینم که هنوز اونجا زندگی می کنند.” همینطور صحبت می کرد، اشک از گونه هاش سرازیر شد. دختر شدیدا تحت تاثیر قرار گرفت. یک احساس واقعی از ته قلبش. مردی که می تونه دلتنگیش رو به زبون بیاره، اون باید مردی باشه که عاشق خونوادشه، هم و غمش خونوادشه و نسبت به خونوادش مسئولیت پذیره… بعد دختر شروع به صحبت کرد، در مورد زادگاه دورش، بچگیش و خونوادش.

مکالمه خوبی بود، شروع خوبی هم بود. اونها ادامه دادند به قرار گذاشتن. دختر متوجه شد در واقع اون مردیه که تمام انتظاراتش رو برآورده می کنه: خوش قلبه، خونگرمه و دقیق. اون اینقدر خوبه که مدام دلش براش تنگ میشه! ممنون از قهوه نمکی! بعد قصه مثل تمام داستانهای عشقی زیبا شد، پرنسس با پرنس ازدواج کرد و با هم در کمال خوشبختی زندگی می کردند….هر وقت می خواست قهوه براش درست کنه یک

مقدار نمک هم داخلش می ریخت!!!، چون می دونست که با اینکار حال می کنه.

بعد از چهل سال، مرد در گذشت، یک نامه برای زن گذاشت:

” عزیزترینم، لطفا منو ببخش، بزرگترین دروغ زندگی ام رو ببخش. این تنها دروغی بود که به تو گفتم— قهوه نمکی. یادت میاد اولین قرارمون رو؟ من اون موقع خیلی استرس داشتم، در واقع یک کم شکر می خواستم، اما هول کردم و گفتم نمک. برام سخت بود حرفم رو عوض کنم بنابراین ادامه دادم. هرگز فکر نمی کردم این شروع ارتباطمون باشه! خیلی وقت ها تلاش کردم تا حقیقت رو بهت بگم، اما ترسیدم، چون بهت قول داده بودم که به هیچ وجه بهت دروغ نگم… حال من دارم می میرم و دیگه نمی ترسم که واقعیت رو بهت بگم، من قهوه نمکی رو دوست ندارم، چون خیلی بدمزه است… اما من در تمام زندگیم قهوه نمکی خوردم! چون تو رو شناختم، هرگز برای چیزی تاسف نمی خورم چون این کار رو برای تو کردم. تو رو داشتن بزرگترین خوشبختی زندگی منه. اگر یک بار دیگر بتونم زندگی کنم هنوز می خوام با تو آشنا بشم و تو رو برای کل زندگی ام داشته باشم حتی اگه مجبور باشم دوباره قهوه نمکی بخورم.

اشک هاش کل نامه رو خیس کرد. یه روز، یه نفر ازش پرسید، ” مزه قهوه نمکی چیست؟ اون جواب داد شیرینه

نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت 10:23 توسط anna| |

به پايان فکر نکن انديشه به پايان هر چيزي شيريني حضورش رو تلخ
ميکند بگذار پايان تو را غافگير کند همانند آغاز......

نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت 22:47 توسط anna| |

 

خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت ، کلاس پر می شد از نجوا.تخته را که پاک می کرد ،بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد.آن روز معلم با تأنی وارد کلاس شد. کلاس غلغله بود.یکی گفت:«خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرده.»


.

 

.

.
وشلیک خنده کلاس را پر کرد.معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه سرد دیوار چسباند.لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید و جای خالی او را هیچ کس پر نکرد…

نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 19:47 توسط anna| |

کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا داستان زیر است که نویسنده‌اش مشخص نیست!

.

.

.

آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!؟

 

نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 19:41 توسط anna| |

روزهای هفته ميلادی

 

ريشه روزهای هفته در زبان انگليسی معمولا به فرهنگ يونان باستان برميگردد:

 

شنبه (Saturday) : در اصل Saturn’s day بوده . Saturn ( کيوان، زحل ) خدای رومی کشت وزرع بوده است و اين روز به نام او است .

 

يک شنبه ( Sunday ) : در اصل Sun’s day  بوده. رومی ها خدای خورشيد را در اين روز بزرگ ميداشنتد.

 

دوشنبه ( Monday ) : در اصل moon’s day  بوده ، يعنی روز خدای ماه

 

سه شنبه ( Tuesday ) : رومی ها اين روز را بنام مارس، خدای جنگ نامگذاری کرده بودند.بعضی از انگليسيهای ساليان دور، خدای جنگشان « Tue » را به جای Mars  گذاشتند و در نتيجه Tue’s day نام اين روز هفته شد.

 

چهارشنبه ( Wednesday ) : مردمان انگلستان Woden  را سلطان خدايان جهان ميدانستند . نام اين روز در اصل Woden’s day بوده است.

 

 

پنجشنبه (  Thursday ) : در اصل Tor’s day بوده است. Thor خدای رعد وتندر در دين مردمان انگليس قديم بوده است.

 

 

جمعه ( Friday ) : در اصل Frigg’s day بوده است. انگليسی ها Frigg را کلمه خدايان آسمان می دانستند.

-------------

 

ماههای سال ميلادی

 

ژانويه (January) : به افتخار ژانوس (Janus) خدای يونانی درها و دروازه ها. سر ژانوس ، دو صورت در دو جهت مختلف داشته. يونانی ها در اين ماه به افتخار ژانوس چند روزی هم تعطيلی داشنتد وعلت وجود تعطيلات در ژانويه هم شايد همين باشد که در ژانويه، مثل ژانوس ، دو صورت در دو جهت وجود دارد، يکی سالی که گذشته ويکی سالی که در پيش است.

 

فوريه ( February ) : برگرفته از نام لاتين يک تعطيلی دينی رومی های باستان در اين ماه است.

 

مارس ( March ): برگرفته از کلمه لاتين « مارس » . رومی ها جنگ را در ماه مارس شروع ميکردند.چرا که نام خدای جنگ يعنی « مارس» را بر اين ماه گذارده بودند .

 

آوريل (April ) : خدای عشق يونانيان است واين نام به افتخار اوست.

 

مه ( May ) : از کلمه قديمی فرانسوی به معنای « مايا » که خدای زمين در دين باستانی روم بوده است.

 

ژوئن ( June ) : ژونو (Juno ) نام لاتين ملکه خدايان روم باستان است که اين ماه به افتخار او است.

 

ژوئيه  (July ) : جوليوس سزار (Julius Caeser) در اين ماه متولد شده است و نام اين ماه برگرفته از نام اوست.

 

اوت (آگوست August ) : اگوستوس ( Augustus )اولين امپراتور روم ، اين نام را بنام خودش ناميد.

 

سپتامبر (September ) : برگرفته از عدد لاتينی معادل « هفت » .تقويم کهن رومی با مارس شروع ميشود و سپتامبر ، هفتمين ماهش بود.

 

اکتبر (  October ) : برگرفته از عدد لاتينی معادل « هشت » .تقويم کهن رومی با مارس شروع ميشود و اکتبر ، هشتمين ماهش بود.

 

نوامبر ( November ) : برگرفته از عدد لاتينی معادل « نه » .تقويم کهن رومی با مارس شروع ميشود و نوامبر ، نهمين ماهش بود.

 

دسامبر (December ) : برگرفته از عدد لاتينی معادل « ده » .تقويم کهن رومی با مارس شروع ميشود و دسامبر ، دهمين ماهش بود.

نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 9:52 توسط anna| |

 

دلم برای یک نفر تنگ است

دلم برای کسی که میداند دوستش دارم... چه دلتنگ است

دلم برای کسی تنگ است که دلش چون سنگ خارا سرد و تاریک و بیرنگ است

یا که شاید در پی سنگین دلی دیگر ...با خودش چون من دیوانه در جنگ است ...
برای خودت زندگی کن،

و همینطور برو ادامه

 


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 9:46 توسط anna| |

در دانشکده حقوق، استاد درس پزشکی قانونی ، اسلایدهایی رو از صحنه های خودکشی به دانشجویان نشون می ده و شرح میده ، انواع خودکشی رو توضیح می دهد و تاثیر انواع روش های خودکشی بر جسم و ...

به عکسی می رسد که صحنه ای از خودکشی یک زن جوان رو نشان می دهد ، استاد توضیح می دهد که : این هم تصویر یک پرستار است که به شیوه خودش خود کشی کرده ، یک سرم به دستش وصل کرده و داخل سرم سم تزریق کرده و خوابیده و سم آرام آرام وارد خونش شده و...

تصویر ، یک زن برهنه با بدن باد کرده وکبود و تاثیر سم بر بدنش رو نشون می ده ، اما توی همین تصویر دلخراش هم می شود فهمید که این جسم زمانی چقدر زیبا بوده

با آرزوی دنیایی بدون خودکشی

نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 9:44 توسط anna| |

زن جوان در حالی که در کاناپه چرم اتاق مشاوره فرو رفته ، اشک هایش را پاک می کند و سعی می کند که کلمات را از بین بغض هایش بیرون بفرستد: خانم دکتر احساس می کنم باید به این زندگی لعنتی پایان دهم.همیشه با خودم فکر می کردم بعضی از مردم که زندگی شان جز نکبت و دردسر برای خودشان و دیگران چیز بیشتری نیست ،چرا خودشون رو سقط نمی کنند؟حالا دقیقا می بینم که زندگی من اینگونه است...

خانم روانشناس مشهور:دخترم دقیقا برایم بگو،زندگی ات دقیقا چگونه است که فکر می کنی نکبت بار شده؟..

زن جوان:خانم دکتر ،وقتی که نوجوان بودم چنان احساس عشقی به همه انسان ها می کردم که مصمم بودم حتما پرستار شوم.دلم می خواست با محبت و عشق خودم ،حتی روی مریض هایی که دیگه از زندگی قطع امید کرده بودند ، اثر بگذارم تا حالشون خوب شه...

دانشگاه رشته پرستاری قبول شدم..مصمم بودم تا رویام رو عملی کنم.در کنار این همیشه این رویا رو داشتم که یک همسر ومادر عالی باشم..همیشه پیش خودم می گفتم وقتی ازدواج کنم ، شوهرم رو از عشقم خفه می کنم..اینقدر بهش محبت می کنم که تو زندگیش محبت هیچ کس دیگه رو اینجوری ندیده باشه..

یه پتانسیل عشق تو خودم می دیدم که می خواستم همه دنیا رو باهاش سیراب کنم.سال آخر دانشگاه با پسری آشنا شدم که شوهر آینده ام بود.اولش خیلی با معیارهایی که من می خواستم جور نبود..ولی اینقدر پافشاری کرد که وپیغام فرستاد تا بالاخره راضی شدم.ازدواج که کردیم، تصمیم گرفتم رویاهامو در مورد شوهر و بچه ام عملی کنم.واینقدر بهش عشق بدم تا کم بیاره..همین کارو کردم..حالا دیگه پرستار هم بودم.. عشق و محبتم به مریض هام واقعا معجزه می کرد.همونطور شد که همیشه می خواستم..

زندگیم با شوهرم ،همه رو به غبطه انداخته بود...اما کم کم شوهرم عوض شد..حس می کردم خیالش از بابت عشق و محبت من راحته..و به خودش اجازه می داد که هر رفتاری داشته باشه..چون می دونست که من عاشقشم ،ترسی بابت از دست دادن من نداشت.

کم کم بد اخلاقی هاش شروع شد..ولی من سعی می کردم بهش عشق بدم تا اون متوجه رفتار بدش بشه، ولی اون به جای بهتر شدن بدتر شد..کم کم به خودش اجازه داد که منو کتک هم بزنه..

جوری کتک می زد که جای کتکش روی تنم نمونه و نتونم به کسی بگم و حرفم رو ثابت کنم..رفتارهایی کرد که زندگی رو برای خودش و من جهنم کرد، بالاخره ....طلاق ...

بعد از طلاق ، تازه یه شکل جدید از دنیا رو دیدم ، توی بیمارستان همون دکتر هایی که خیلی هاشون تا قبل از این چهره محترم و متشخصی داشتن ، پیشنهاد دوستی و ازدواج موقت و... بهم می دادند..

من هنوز همون پتانسیل عشق رو تو خودم می دیدم ، یه مدت که از طلاق گذشت ، کارم وضع سابق رو پیدا کرد..همونجور هنوز به مریض ها عشق داشتم ،پاکی رو تو خودم حس می کردم، اما حالا دیگه دنبال عشق بیشتر هم بودم..دلم می خواست یکی جواب این همه عشق و پاکی رو بده..همونجور که من نسبت به همه آدم ها این احساس رو داشتم ، هنوز هم گاهی خواستگار داشتم.اما اکثرا مردهای مسنی که زنشون مرده بود یا مردهای زن داری که می خواستن کار خیری کرده باشند و دستشون رو بالای سر یک بی پناه بگیرند!!!!!

تنهایی خیلی بهم فشار می آورد...بدم نمی اومد یه هم صحبت داشته باشم..یا کسی که محبتی رو بهم بده.....

کم کم محبت و اظهار عشق بعضی از کارکنان مرد بیمارستان جذبم کرد..حالا دیگه دلم می خواست یکی باشه بهم محبت کنه....

بعد از چند وقت تبدیل شدم به کسی که محبت رو با حتی یکبار رابطه ناسالم تعویض می کرد...حاضر بودم تنم رو به خاطر یه کم محبت حتی اگر ظاهری باشه....

ولی انگار همه این محبت ها مثل یک لیوان آب شور برای یک آدم تشنه بود...

فکر می کنم خدا زن رو آفریده تا مردها از زندگی لذت ببرند و واسشون بچه بیاره..

روان شناس مشهور: دخترم تو زندگی خیلی سختی داشتی، تجربیاتی که داشتی باعث شدند روحت آزرده بشه و افسرده بشی.، ولی ببین، دنیا باز هم ادامه داره ، تو باید سعی کنی اون پاکی و عشقی رو که دوران مجردی داشتی باز تو خودت احیا کنی.تو باید سعی کنی تغییر کنی.تو هنوز هم پتانسیل عشق داری، تو می تونی...

جای علامت سوال چه عددی می‌گذارید؟

۵ = ۱

۲۵ = ۲

۱۲۵ = ۳

۶۲۵ = ۴

۵ = ؟

.

.

برای مشاهده جواب پائین بروید

ولی قبل از آن که جواب را ببینید، دوباره فکر کنید

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

جای علامت سوال باید عدد ۱ را قرار داد!

اگر قبول ندارید خط اول را به یاد بیاورید:۵=۱نتیجه‌گیری اخلاقی:

 

مسائل ساده زندگی را بیخود پیچیده نکنید!

 

نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 9:34 توسط anna| |


 

دقت کردین توی بعضی کلاسا آدم مثل خرس خوابش میاد ولی وقتی کلاس تموم میشه این حس کاملا بطرف میشه ؟

 ****

دقت کردین وقتی کسی تو تاکسی کنار آدم روزنامه میگیره دستش ، مطلبش هرچی که باشه خوندنش تا سر حده مرگ جالب میشه ؟

 

 

 ****

دقت کردین وقتی تو خونه تنهایین ، از شیر حموم گرفته تا یخ ساز یخچال دست به دست هم میدن تا بترسی ؟

 ****

تا حالا دقت کردین بعضی وقتا یه صحنه ای رو میبینید احساس میکنید که قبلا یه جایی اونو دیدید و حالا داره تکرار میشه . . . !

 ****

دقت کردین همیشه سطح مسابقات از نظر کسی که قهرمان شده بسیار بالا بوده ؟

 ****

دقت کردین مهمون غریبه که میاد آدم کار کردنش گل میکنه و هی میره تو اشپزخونه دنبال کار ؟

 ****

دقت کردید وقتی اس ام اس میفرستید و پیامتون ۲ تا میشه
اول قسمتهای ادبی مثل ” ؛ ، ! ” حذف میکنید ؛
وقتی جواب نداد کلماتُ میچسبونیم ، مثلا صبحبخیر بجای صبح بخیر ،
شبخوش بجای شب خوش ، بسلام بجای سلام برسون . . .
وای از اس ام اسی که باتمام فشرده سازی فقط و فقط ۲ حرف اضافی داشته باشه
و راه نداشته باشه یک اس ام اس کنی ؛
اون موقع از لج همراه اول یا ایرانسل کلی چرت و پرت اضافه به پیام میکنی
که پیام اضافی هدر نره . . . !
دریغ از وقتی که صرف فشرده سازی کردیم بخاطر ده تومن
ینی اگه این وقتُ برا درس میزاشتیم ، PHD گرفته بودیم !

 ****

 

دقت کردین بهترین ایده هارو برای دیگرون داریم و برای خودمون عملا هیچی ؟!

 ****

دقت کردین که اگه بخوای خلبان بشی ، هزار جور مریضی داری ولی بخوای معافیت پزشکی بگیری ، سالمِ سالمی ؟

 ****

 

دقت کردید هر موقع بد تیپ میزنید یه نفری ک خیلی مهمه واستون رو میبینید !

 ****

دقت کردین وقتی تو یه فیلم خودمونه میبینیم احساس زشت ترین ادم رو زمینو داریم ؟

 ****

دقت کردین وقتی یه چیزی از دستمون میفته سعی میکنیم با پا بگیریمش یا میزان ضربه رو با پا بگیریم ؟

 ****

 

دقت کردین یکی یه تیکه میندازه از خنده روده بر میشی ، بعد واسه دوستت که می خوای خاطرشو تعریف کنی میبینی اصلا خنده نداشت کلی ضایع میشی !

 ****

دقت کردین روزایی که بابای آدم خونه ست ، حتی اگه وسط هفته باشه آدم فکر میکنه جمعه ست ؟

 ****

 

تا حالا دقت کردین وقتی لباس جدید میخرید نظر کل آدمارو در مورد قیمتش میپرسید . بعد دوس دارید همه قیمت بالاتر از خرید شما بدن !

 ****

تا حالا دقت کردین اگه تو مترو الکی شروع به دویدن بکنید ، ملت هم همینطوری دنبالتون میدوند . . . !

 ****

دقت کردین ؟
دخترا که لاغر شن همه میگن شده مثه باربی
پسرا که لاغر شن همه میگن معتاد شده Description: http://www.jazzaab.ir/upload/4/0.318724001355753515_jazzaab_ir.gif

 ****

 

دقت کردین سخت ترین کار دنیا ، نگه داشتن احترام کسیه که خودش احترام خودش را نگه نمی داره . . .

 ****

تا حالا دقت کردین هروقت گرسنه میای خونه، اون شب اتفاقی غذا ندارین . اما یه شب که بیرون غذا می خوری وقتی میای خونه می بینی غذای مورد علاقت رو درست کردن !
۱۰۰۰ بارام پیش اومده Description: http://www.jazzaab.ir/upload/4/0.318724001355753515_jazzaab_ir.gif

 ****

دقت کردین وقتی‌ یکی‌ باهاتون درد دل‌ میکنه و حرفاش رو نمیفهمین آخرش میگید
چی بگم والله ؟ چرا ؟

 ****

تا حالا دقت کردین نمیتونید کار پیدا کنید ، چون تجربه ندارید و نمیتونید تجربه پیدا کنید ، چون کار ندارید !؟

 ****

 

دقت کردین قدر هر چیزی رو وقتی میدونیم که از دستش بدیم ؟!

 ****

دقت کردین وقتی داری تلفن صحبت میکنی هیچی به ذهنت نمیرسه ولی وقتی میگی خدافظ تازه تمام حرفات یادت میاد ؟!

 ****

 

تا حالا دقت کردین بعضی وقتا تو آینه به خودتون نگامیکنین میبینین چقد خوشگلین ، بعد با گوشی که از خودتون عکس میگیرین میبینید شبیه ” اورانگوتان شدین !

 

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت 23:40 توسط anna| |

سوالات

1.
فکر کنید خوابیده اید و خواب می بینید. در خواب خود را در خانه ای ایده آل مییابید. این خانه چه شکلی دارد؟ آن را توصیف کنید.

2. حال کنار جاده ای باریک در حال قدم زدن هستید. ناگهان یک فنجان/لیوان/کوزه ی آب را روی زمین در مقابلتان می یابید. چه شکل دارد؟ چه چیز در آن است؟

3. راه تمام می شود و شما وارد جنگلی می شوید. تقریباً راهی دراز را می پیمایید تا به زمینی مسطح می رسید. در وسط این زمین ساختمانی وجود دارد. این ساختمان چه نوع ساختمانی است؟

4. اطراف ساختمان را باغی پوشانده است. این باغ را توصیف کنید.

5. از این باغ بیرون آمده و دوباره راه جنگل را پیش می گیرید. در کنار جنگل دیواری وجود دارد. این دیوار آنقدر بلند است که نمی توان از آن بالا رفت و آنقدر طولانی است که نمی توان آن را دور زد. ناگهان متوجه در کوچکی در دیوار می شوید. همینطور که به آن نگاه می کنید، در به آرامی باز می شود. شما چه می کنید؟ آیا از آن رد می شوید؟

6. در طرف دیگر دیوار، آب است. این آب به چه صورتی است؟ آیا می خواهید در آن شنا کنید؟


تفسیر
حال ببینید که این تصورات و مناظر نمایانگر چه بوده اند و سعی کنید پاسخ هایتان را تحلیل کنید.

 

 

 



خانه

خانه نمایانگر دیدگاه شما نسبت به خودتان است. اگر خانه تان قدیمی باشد، احتمالاً شما فردی هستید که از تغییر و دگرگونی خوشتان نمی آید و به چیزهای سنتی علاقمندید. اگر خانه تان بزرگ باشد، نشانگر اطمینان و اعتماد به نفستان است. اگر پر نور و روشن باشد، فردی خوشبین هستید و اگر تاریک و کم نور باشد فردی بدبین هستید. تعداد اتاقهای خانه نمایانگر تعداد افرادی است که دوست دارید در زندگی شما باشند.

لیوان

لیوان نمایانگر دیدگاه شما به عشق است. هر چه این لیوان زیباتر و گرانبهاتر باشد، همانقدر عشق در زندگی شما اهمیت بیشتری دارد و شما فرد رمانتیکی هستید. محتویات لیوان نشان می دهد که تجربیات شما تا به حال در عشق چگونه بوده است.


ساختمان

ساختمان نمایانگر دیدگاه شما نسبت به مذهب و خدا است. یک ساختمان محکم و استوار نمایانگر باوری قوی و استوار است. اما اگر ساختمان خرابه و متروک باشد، شما باوری ضعیف به مذهب دارید.

باغ

باغ نمایانگر دیدگاه شما نسبت به دنیای اطرافتان است، کشورتان و یا سراسر جهان. اگر درخت ها و گل های باغ شما رو به خشک شدن باشند، این به آن معناست که شما نگران دنیای اطراف یا آلودگی محیط زیست هستید.

دیوار

دیوار نمایانگر دیدگاه شما نسبت به مرگ است. اینکه آیا مرگ برای شما پایان همه چیز است و یا چیزی پسِ آن می بینید. آیا مستقیم به سمت در می روید یا قبل از رفتن اطراف را بررسی می کنید؟ یا شاید هم اصلاً وارد آن نمی شوید!؟

آب

آب نمایانگر دیدگاه شما نسبت به آینده تان است. اگر آب را به صورت دریایی پر موج می بینید، نسبت به آینده تان احساس خوبی دارید و مثبت فکر میکنید. اگر بخواهید که در آن آب شنا کنید، اعتماد به نفس دارید و در زندگی ریسک می کنید. اگر آب را به صورت حوضی راکد ببینید، احتمالاً از آینده ی خود و آینده ی جهان ترس دارید.

 

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت 23:0 توسط anna| |

نامه يک پسر عاشق به دختر مورد علاقه اش لطفا تا آخرشو بخونيد تا متوجه عشق پسر به دختر بشيد.




1- محبت شديدي كه صادقانه به تو ابراز ميكردم


2- دروغ و بي اساس بود و در حقيقت نفرت من نسبت به تو


3- روز به روز بيشتر مي شود و هر چه بيشتر تو را مي شناسم


4- به پستي و دورويي تو بيشتر پي ميبرم و


5- اين احساس در قلب من قوت ميگيرد كه بالاخره روزي بايد


6- از هم جدا شويم و ديگر من به هيچ وجه مايل نيستم كه


7- شريك زندگي تو باشم و اگرچه عمر دوستي ما همچون عمر گلهاي بهار كوتاه بود اما


8- توانستم به طبيعت پست و فرومايه تو پي ببرم و


9- بسياري از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم


10- اين خودخواهي ، حسادت و تنگ نظري تو را هيچ كس نميتواند تحمل كند و با اين وضع


11- اگر ازدواج ما سر بگيرد ، تمام عمر را


12- به پشيماني و ندامت خواهيم گذراند . بنابراين با جدايي ازهم


13- خوشبخت خواهيم بود و اين را هم بدان كه


14- از زدن اين حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش


15- اين مطالب را از روي عمق احساسم مينويسم و چقدر برايم ناراحت كننده است اگر


16- باز بخواهي در صدد دوستي با من برآيي . بنابراين از تو ميخواهم كه


17- جواب مرا ندهي . چون حرفهاي تو تمامش


18- دروغ و تظاهر است و به هيچ وجه نميتوان گفت كه داراي كمترين


19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همين سبب تصميم گرفتم براي هميشه


20- تو و يادگار تلخ
عشقت را فراموش كنم و نمی توانم قانع شوم كه


21- تو را دوست داشته باشم و شريك زندگي تو باشم
.

و در آخر اگر ميخواهي ميزان علاقه مرا به خودت بفهمي از مطالب بالا فقط شماره هاي فرد را بخوان!!!

 

 

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت 22:44 توسط anna| |

آدمها تنها که نباشند میروند تنها که میشوند باز میگردند...

هیچ کس نمیتواند به عقب برگردد و از نو شروع کند اما همه میتوانند از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند...

خوشبختی ما در سه جمله است                                          :                    تجربه از دیروز . استفاده از امروز . امید به فردا
ولی ما با سه جمله ی دیگر زندگی خود را تباه میکنیم:
                      
حسرت دیروز . اتلاف امروز . ترس از فردا


دعای باران چرا؟؟؟
دعای عشق بخوان!!!
این روز ها دلها تشنه ترند تا زمین
خدایا...
کمی عشق ببار...

برای خیانت هزارو یک راه هست اما هیچکدام به اندازه ی تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست...

چه داروی تلخیست
وفا داری به خاعن ...
صداقت با دروغ گو...
مهربانی با سنگ دل...

روز هایی که دلم شکسته بود یاد حرفهای پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که میگفت:
پینوکیو ! چوبی بمان ! ادمها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست!!!!

 

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت 22:39 توسط anna| |

 

 

 

 

 

 

 

 

***اعتراف می کنم یه بار از مسیری پیاده داشتم می رفتم خونه دوستم، رسیدم سر کوچشون دیدم ورود ممنوعه. رفتم از یه چهارراه بالاتر دور زدم از سر کوچشون وارد شدم!!!

 

***اعتراف میکنم نصفه شبی وسط کویر چادر زدیم بهم گفت به آسمون نگاه کن ببین چی می بینی؟ گفتم یه آسمون ستاره گفت خوب یعنی چی؟ من که نمیخواستم کم بیارم گفتم از چه جهتی؟ فلسفی، نجوم یا علمی؟ گفت احمق جان چادرمون و دزدیدن!!!!

***اعتراف میکنم داشتم به همسرم اس ام اس میدادم که عروسک خوشگله من کجاست؟ اشتباهی به بابام دادم. جواب داد من چه میدونم خرسه گنده؟ الان بچت باید عروسک بازی کنه!!!!!!!!

***اعتراف یكی از دوستان : مامان بزرگ خدا بیامرز ما تو 95 سالگی فوت کرد .صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه میکردن.. جمعیتم زیاد بود ... منو داداشمم تو بغل هم داشتیم گریه میکردیم .... اشک فراوون بود و خلاصه جو گریه بود ... یهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید : مامان بزرگ زود رفتی ... یهو کل خونه رفت رو هوا ...حالا خندمون قطع نمیشد!!!!!!!!

***اعتراف میکنم سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم!!!

 

***اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم....بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن...اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده...!!!

***اعتراف میکنم به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت!!!

***اعتراف میكنم بچه كه بودم با دختر و پسر خاله هام لباس كهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم كه همسایمون مارو لو داد و كتك خوردیم!!!

 

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت 1:28 توسط anna| |

وقتي سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختري بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشي" صدا مي کرد .


به موهاي مواج و زيباي اون خيره شده بودم و آرزو مي کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهي به اين مساله نميکرد .
آخر کلاس پيش من اومد و جزوه جلسه پيش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و گونه من رو بوسيد .

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .

تلفن زنگ زد .خودش بود . گريه مي کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پيشش. نميخواست تنها باشه. من هم اينکار رو کردم. وقتي کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهاي معصومش بود. آرزو ميکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت ديدن فيلم و خوردن 3 بسته چيپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و گونه من رو بوسيد .

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .

روز قبل از جشن دانشگاه پيش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نميخواد با من بياد" .
من با کسي قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بوديم که اگه زماني هيچکدوممون براي مراسمي پارتنر نداشتيم با هم ديگه باشيم ، درست مثل يه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتيم. جشن به پايان رسيد . من پشت سر اون ، کنار در خروجي ، ايستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زيبا و اون چشمان همچون کريستالش بود. آرزو مي کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمي کرد و من اين رو ميدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خيلي خوبي داشتيم " ، و گونه منو بوسيد .

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .

يه روز گذشت ، سپس يک هفته ، يک سال ... قبل از اينکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصيلي فرا رسيد ، من به اون نگاه مي کردم که درست مثل فرشته ها روي صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگيره. ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهي نمي کرد ، و من اينو ميدونستم ، قبل از اينکه کسي خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصيلي ، با گريه منو در آغوش گرفت و سرش رو روي شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترين داداشي دنيا هستي ، متشکرم و گونه منو بوسيد .
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .
نشستم روي صندلي ، صندلي ساقدوش ، توي کليسا ، اون دختره حالا داره ازدواج ميکنه ، من ديدم که "بله" رو گفت و وارد زندگي جديدي شد. با مرد ديگه اي ازدواج کرد. من ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اينطوري فکر نمي کرد و من اينو ميدونستم ، اما قبل از اينکه از کليسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدي ؟ متشکرم"
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .
سالهاي خيلي زيادي گذشت . به تابوتي نگاه ميکنم که دختري که من رو داداشي خودش ميدونست توي اون خوابيده ، فقط دوستان دوران تحصيلش دور تابوت هستند ، يه نفر داره دفتر خاطراتش رو ميخونه ، دختري که در دوران تحصيل اون رو نوشته. اين چيزي هست که اون نوشته بود :

"
تمام توجهم به اون بود. آرزو ميکردم که عشقش براي من باشه. اما اون توجهي به اين موضوع نداشت و من اينو ميدونستم. من ميخواستم بهش بگم ، ميخواستم که بدونه که نمي خوام فقط براي من يه داداشي باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتي ام ... نيمدونم ... هميشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت 1:12 توسط anna| |

- دقت کردین وقتی موبایلت زنگ می خوره همه گوش هاشون تیز تیز می شه؛ وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ...

- دقت کردین نشده یه بار این جعبه دستمال کاغذی رو باز کنیم، برگ اولش درست مثل بچه آدم بیاد بیرون؟!

- دقت کردین تا مترو می ایسته همه عین دونده ها می دون به سمت پله ها بعد که می رسن بالا قدم می زنن!

- دقت کردین هیچ لذتی مثل این نیست که دو روز تخمه خورده باشی، امروز یکی اش رو روی فرش پیدا کنی

- دقت کردین وقتی حوصله ات سر میره، اولین جایی که میری سر یخچاله؟!

- دقت کردین این روزها اگر ده تا سنگک بخری، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادو سوار شدی!

- دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم می خوای برداری یکی از لباسات میفته رو زمین خیس میشه؟!

- دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه می کنی میبینی نیم ساعت گذشته! نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعت رو نگاه می کنی می بینی دو ساعت گذشته؟!

- دقت کردی وقتی میخوای فیلم ببینی هر چی داری آشغال به نظر میاد! حالا میخوای هاردو خالی کنی همش خوب میشه؟!

- دقت کردین تو این فیلم ها که نشون میدن هر کی می افته تو آب اصلا شنا بلد نیست ولی اون که بیرون واستاده در حد یک غریق نجات کامله!

- دقت کردین اینایی که میرن کلاس گیتار، بدون استثنا اولین آهنگی که یاد میگیرن آهنگ تکراری و ضایع «اگه یه روز بری سفر» است؟ از اساتید محترم خواهشمندیم کمی تنوع به خرج بدید...

- دقت کردین تعداد خواننده های ایران از شنونده ها داره بیشتر میشه؟

- دقت کردین اون تفریحاتی که تو فرجه امتحان ها به ذهن آدم میرسه تو تابستون به ذهنش نمیرسه!

- دقت کردین بیشتر مواقع احساس می کنیم گوشیمون زنگ خورده بعد که نگاه می کنیم می بینیم یه توهم ویبره ای بیش نبوده؟!

 

نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,ساعت 1:7 توسط anna| |

روزی عشق از دوستی پرسید: تفاوت من و تو در چیست؟

دوستی گفت:

من دیگران را با سلام آشنا میکنم تو با نگاه . . . .

 

من آنان را با دروغ جدا میکنم تو با مرگ.

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت 23:11 توسط anna| |

بچه ها این داستانه خیلی ناراحت کننده است!!!

ولی چیزیه که واقعا تو جامعه ما وجود داره:

17ساله بودم که به یکی از خواستگارانم

که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم.

اسمش رضا بود پسر معدب و متینی بود

هر بار که به دیدن می امد غیرممکن بود دست خالی بیاد

ما همدیگرو خیلی دوست داشتیم

چند ماه اول عقدمان به خوبی گذشت

تا..

اینکه رفتارواخلاق رضا تغییر کرد ومتفاوت

کمتر به من سر می زد وهر بار که به خونشون

می رفتم به هر بهانه ای منو تنها میگذاشت و

از خونه بیرون می رفت...

دیگه اون عشق و علاقه رو تو وجودش نمی دیدم

هر بارم ازش می پرسیدم مفهوم کارهاش چیه ؟

از جواب دادن تفره می رفت و منکر تغییر رفتارش می شد

موضوع رو با پدر و مادرم در میون گذاشتم

ولی اون ها جدی نمی گرفتن وحتی باور نمی کردن

هر طور که بود وبه هر سختی که بود روزهامو سپری میکردم

تا یکی از روز ها که به خاطر موضوعی به

خونمون امده بود تصادفی با یکی از

اشناهای دورمون که رئیس کلانتری

یکی از استان هاست(و ما بهشون میگیم عمو )روبرو و اشنا شدن

و یکباره تمام چیز هایی که من و خانواده ام

متوجه نشدیم رو فهمید و با پدرم در میون گذاشت

تازه پدرم متوجه شد که من دروغ نمی گم ...من ناز نمی کنم ...

من نمی خوام جلب توجه کنم

بله عموم متوجه شد که رضا  اعتیاد داره و

با تحقیقات عموم و همکاراش متوجه شدیم که

یه دختر فراری رو هم عقد موقت کرده

وخرید و.فروش مواد هم از کارای جدیدشه

شنیدن این حرف ها واسم خیلی سخت بود

رضا و این همه خلاف ........... نه

زن دوم ....نه ...........بچه .....وای

اون دختر به خاطر اینکه رضا اونو

رها نکنه  سریعا بچه دار شد.

سه سال طول کشید تا بتونم ازش جدا شم .

سه سال تمام پله های دادگاهو پایین و بالا رفتم

تا تونستم خودم راحت کنم

خیلی بهم سخت گذشت رضا به طلاق رضایت نمی داد

می گفت بهم علاقه داره و......

با تهدید های عموم وبخشیدن مهریه ام بعد

از3 سا ل عذاب و سختی وآزار تونستم ازش جدا شم.

الان چند سالی از اون ماجرا می گذره و

رضا صاحب 2 فرزند شده.

و من هم با کمک خانوادم ودوستان تونستم از

این حال و هوا بیرون بیام و زندگیه عادیمو ادامه بدم

 

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت 23:2 توسط anna| |

فلسفه ی اثبات الاکلنگ اثبات بزرگی کسی است که فرو می نشیند تا کس دیگری را

به پرواز در اورد...

 

 

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1398برچسب:,ساعت 1:22 توسط anna| |



یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید:


-
چرا دوستم داری؟ واسه چی می گی عاشقمی؟


-
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا" دوست دارم


-
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟


-
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم


-
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


-
باشه.. باشه! میگم... چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت...


-
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد


متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت. پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون:

عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم اما حالا نه می تونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟
نه! معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم
نظر شما چیه؟


 

 

نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت 1:9 توسط anna| |


Power By: LoxBlog.Com