...
فلسفه ی اثبات الاکلنگ اثبات بزرگی کسی است که فرو می نشیند تا کس دیگری را به پرواز در اورد...
فقط یک اصفهانی می تواند یک جمله با بیست فعل بسازد: شش سال اول زندگی: - گریه نکن هه هه هه برو ادامه مطلب تا بهت بگم!!! "پینوکیو !چوبی بمان ...آدمها سنگی اند ...دنیایشان قشنگ نیست" پینوکیو! چوبی بمان در دنیای ما ادمکی میگوید "انا حق"...از روی جهالت سنگش میزنند وتکه تکه اش میکنند. پینوکیو ! حالا اگه خوشت اومد برو ادامه مطلب تا عکسشم ببینی!!! بچه ها این مطلب فوق العاده است!!! پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت. دختر هابیل جوابش كرد و گفت: نه، هرگز، همسری ام را سزاوار نیستی؛ تو با بدان نشستی و خاندان نبوتت گم شد. تو همانی كه بر كشتی سوار نشدی. خدا را نادیده گرفتی و فرمانش را. به پدرت پشت كردی، به پیمان و پیامش نیز. حالا برو ادامه مطلب تا بگم چی گفت
به پايان فکر نکن انديشه به پايان هر چيزي شيريني حضورش رو تلخ
خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت ، کلاس پر می شد از نجوا.تخته را که پاک می کرد ،بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد.آن روز معلم با تأنی وارد کلاس شد. کلاس غلغله بود.یکی گفت:«خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرده.» . . .
کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا داستان زیر است که نویسندهاش مشخص نیست! . . . آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!؟ دلم برای یک نفر تنگ است دلم برای کسی که میداند دوستش دارم... چه دلتنگ است دلم برای کسی تنگ است که دلش چون سنگ خارا سرد و تاریک و بیرنگ است … و همینطور برو ادامه
داشتم می رفتم برم دیدم گرفت نشست گفتم بذار بپرسم بیبینم میاد نیمیاد دیدم میگد نیمیخوام بیام بذار برم بیگیرم بخوابم
البته یک اراکی هم می تواند یک جمله با کلی فعل بسازد:
ماخاسوم بروم دیدم گرفت نشست گفتوم بل باپرسوم بینوم میا نمیا
دیدم میگه ناماخام بیام بل برم بگیروم بخابوم گفتوم باشه برو باخاب
- شیطونی نکن
- دست تو دماغت نکن
- تو شلوارت پی پی نکن
- مامانت رو اذیت نکن
- روی دیوار نقاشی نکن
- انگشتت رو تو پریز برق نکن
- شب ها تو جات جیش نکن
- با اون پسر بی تربیته بازی نکن
- اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن
ادامه مطلب
ادامه مطلب
غرورت، غرقت كرد. دیدی كه نه شنا به كارت آمد و نه بلندی كوه ها!
پسر نوح گفت
ادامه مطلب
ميکند بگذار پايان تو را غافگير کند همانند آغاز......
وشلیک خنده کلاس را پر کرد.معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه سرد دیوار چسباند.لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید و جای خالی او را هیچ کس پر نکرد…
برای خودت زندگی کن،
ادامه مطلب
Power By:
LoxBlog.Com |